افلاک

حرف های دلم....

افلاک

حرف های دلم....

۲۲ تیر ۹۲ ، ۱۴:۴۹

دلگیر....

دلگیری که فقط گوشه نشینی نیست...

دلگیری نشانه دارد،دلگیری هویت دارد.


دلم گرفته...

عجیب...


چند وقتی می شود که از رجوع به غزل های حافظ و رباعیات خیام دلم آرام نمیگیرد..

چند وقتی می شود که جای خالی چیزی را به وضوح حس میکنم...

چند وقتی می شود که دلم برای خودم تنگ شده...


دیشب یک تلنگر...

تلنگری به من فهماند که جای خالی وجودم فقط با نور خدا پر می شود و هیچ چیز دیگری نمیتواند آرامم کند...

باید غرق شوم.....در خدا........

افلاک ذ
۱۴ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۰۳

دردواره...


دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است

دردهای من

گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم

لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند

انحنای روح من

شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است

 


 

 

افلاک ذ
۱۲ اسفند ۹۱ ، ۱۲:۵۳

سلام

بسم الله الرحمن الرحیم...........


سلام..........


این اولین پست این وبلاگه و دوست دارم با سلام شروع بشه.....

السلام علیک یا صاحب الزمان......دریافت